سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  حلاج
اساس دانش بردباری است . [امام علی علیه السلام]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
34167
بازدیدهای امروز وبلاگ
19
بازدیدهای دیروز وبلاگ
2
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
حلاج
صادق
دانش آموزی هستم که به نجوم علاقه وافری دارم.
لوگوی وبلاگ
حلاج
فهرست موضوعی یادداشت ها
مسائل[6] .
بایگانی
زمستان 1385
پاییز 1385
پیوندهای روزانه

حلاجی دیگر بهتر ازما نویسنده اش خودم هستم [27]
[آرشیو(1)]

اوقات شرعی
لینک دوستان

خلبان
شهیدقدوسی

خودم

لوگوی دوستان



اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   صادق  

عنوان متن داستان نویسی یکشنبه 85 آذر 5  ساعت 9:33 عصر

لینک مستقیم به مطلب  داستان نویسی را از کجا آغاز کنیم؟

داستان نویسی را باید از خواندن داستان های خوب شروع کرد. مطالعه ی مستمر داستان، آموزش غیر مستقیم نویسندگی محسوب می شود و هستند کسانی که بدون مطالعه ی هیچ کتاب آموزشی و بدون گذراندن هیچ دوره ی آموزشی، داستان های خوبی نوشته اند.


از آنجا که داستان در باره ی انسان و زندگی نوشته می شود، داستان نویس باید در زمینه ی تمامی علومی که به انسان و زندگی مربوط می شود - علوم انسانی - نیز مطالعه داشته باشد.


از طرفی چون انسان موجودی است که علاوه بر بعد مادی دارای بعد آسمانی و روحانی است، نویسنده باید از علوم غیر مادی (غیب ، روح، فلسفه ، دین و ...) نیز بهره ی کافی داشته باشد.


دیگر اینکه نویسنده باید در انواع ادبی و هنری (تئاتر، سینما، نقاشی، شعر و ...) نیز مطالعه و دقت داشته باشد تا جایگاه داستان را در دنیای ادب و هنر بشناسد.


با این تفاصیل در می یابیم که نویسندگی دایره ی گسترده ای دارد و نویسنده کسی است که بیشترین اطلاعات را راجع به زندگی و انسان دارد. البته نباید فراموش کرد که آنچه برای داستان نویس اهمیت بیشتری دارد، مطالعات داستانی، ادبی و هنری است.


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   صادق  

عنوان متن اقا تبریزی یکشنبه 85 آذر 5  ساعت 9:27 عصر

 


نمی دانم همیشه این گونه بوده است یا در سال های اخیر؟ اما مدت هاست که حوزه ی علمیه جایگزینی برای علمای بزرگی که دار فانی را وداع می گویند، معرفی نکرده است. شاید معنای ثلمه ی جبران ناپذیر نیز همین باشد. بر شیعیان و حق جویان فرض است که در کنار عزا و تجلیل از مقام بزرگانی همچون مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، با مطالعه و دقت در شرح حال و نوع سلوک ایشان، برای زندگی خود توشه برگیرند و راه به گونه ای بروند که مورد رضایت حضرت حق باشد و در نهایت به نزدیکی به پروردگار – تا حد امکان – منجر شود. در ادامه شرح حال معظم له را می خوانید:


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   صادق  

عنوان متن تسلیت یکشنبه 85 آذر 5  ساعت 9:26 عصر

فوت چانسوز حچه الله والمسلمین اقا تبریزی برهمه ی مسلمین چهان تسلیت باد

  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   صادق  

عنوان متن حلاچ یکشنبه 85 آذر 5  ساعت 9:11 عصر

حلاج کسیکه کشته ی درراه حق و شیر بیشه ی تحقیق

وعرفان و خداشناسی بود .درنهایت سوزواشتیاق ودر شدت فراق مست و بی قرار وشوریده روزگار بود عشقی پاک و ریاضتی وکرامتی عجیب داشت الفاظی  مشکل در حقایق و اسرار و معانی محبت وفصاحت       و بلاغت داشت که کس را باورنبود و اگر باور داشتند به ظاهرانکارمی کردند وهمین که نمی توانستند     حرف حلاج را بفهمند  بعضی اورا ساحروبعضی دیگراورا کافروعده ای اوراازاصحاب حلول  

می دانستنداما هرکس بوی ازتوحید برده باشد می دا ند که اوهیچیک ازاین ها نبود .حسین منصورحلاج ازبیضا فارس ودر واسط بزرگ شده بود وبخاطر این موضوع به او حلاج می گویند:یکبارازانبار پنبه ای عبور می کرد اشاره ای به پنبه کرد وبدون معطلی دانه از درون پنبه بیرون آمد و مردم متحیر شدند.

نقل شده است که منصور درشبانه روز400رکعت نمازمی خواند حسین سخن حق را آشکارا می گفت و به دنبال بهانه ای نیز  بود  به مصلحت نگاه نمی کرد  آنچه که حق بود می گفت واین امرباعث شده بود که مشایخ آن روزگار یا به قولی عرفای بظاهر دینداراوراازخودبرانند وحال نمی دانستند که آنچه ازدل برآید بدل نشیند هرچه اورا بیشتر دورمی کردند اطرافیان بیشتری بدورش جمع می شدند.حلاج نمیتوانست سکوت کند حتی عارف بزرگ جنید بغدادی اورا دعوت به سکوت کرداما نپذیرفت وجنیدبه اوگفت :که بزودی بالای دار خواهی رفت واودرجوابش گفت:روزی که مرابرسردارمیکنندتولباس اهل تصوف(صوفیان)رابه تن خواهی کردزمان مرگ حلاج جنید این چنین نوشت:(برظاهرکار کشتنی است اماباطن را خدا داند) دوسال درمکه بود که بعد ازبازگشت از مکه احوال درونی مردم برایش اشکار بود نقل می کنند که اوبه     هر جا می رفت اورا میراندند .حلاج میگوید الهی من میدانی که عاجزم ازمواضع شکر پس توبجای من شکرکن که ان شکری شکراست که تو خود بگویی

ازدست وزبان که برآید       کز عهدهی شکرش بدرآید      

                                                                                                سعدی

حلاج اناالحق می گفت وهمین باعث شد که خلیفه به کشتن او امر دهد حلاج درزندان نیز اناالحق می گفت درباریان طاقت نیاوردند واورابر دار کردند وحدود 100000 نفر دورش جمع شدند   

 

وقتی اورا پای چوبه دار کردند روبه نمازایستاد پرسیدند حالت چگونه است گفت معراج مردان سردارست وباحالت مناجات گفت :آنچه اومیداندکسی نمی داند              وقتی اوراسنگسارمی کردند شبلی برای موافقت با مردم کلوخی برسرحلاج زد         حلاج آهی کشید پرسیدند که چرا اه کشیدی گفت مردم نمیدانند اما شبلی که میداندومیزند تمام اعضای بدنش موقع بریده شدن ذکروشکرخدارامی گفتندبزرگی می گوید که چراحلاج بااین همه خداشناسی به این روزافتاد

خدافرموده است:ماحاجراازسری ازاسرارخودآگاه کردیم وگفتیم چیزی نگو اماحلاج طاقت نیاورد وسزایش همین بود حلاج میگفت :من هیچ نیستم هرچه هست خداست

اینجامن من کردن معنا نداردوهمین من من کردن باعث بدبختی هاست

 این بود سرگذشت یک عارف کامل که تمام وجودش خدایی شده بوداما ما چگونه ایم اگردقت کنید بظاهر ابلیس نیستیم اما تمام افعالمان ابلیس گونه است

اگر شبلی حلاج را   تاییدکرده بود من الان این زندگی نامه را بنویسم

خدایا حلاج وحلاج های زمان مارا غریق رحمت خود قرارده الهی نظری برمابکن تابتوانیم سخنان حلاج را درک کنیم      

                                                             الهی أمین

 



  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   صادق  

عنوان متن به نمام خدا یکشنبه 85 آذر 5  ساعت 8:37 عصر

سلام

فعلا آزمایشی است.


  نظرات شما  ( )

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ناصرعبدا..
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ